کره

قیمت کره دو برابر شد .

((روحانی مچکریم))

بور و سفید نوشت : از رنگ کره خیلی خوشم میاد  عاشق رنگ زردم .


برچسب‌ها: سیاسی, علاقمندی ها, عکس
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۲/۰۶/۱۹ساعت 0:26  توسط بور و سفید  | 

کوچیک که بودم ، دوست داشتم یه ماشین داشتم که باهاش هرجا دلم خواست برم

 

یه ماشین که راحت باهاش سفر کنم ، مسافرتهای دور و نزدیک ، کنار دریا ، شمال ، جنوب ...

همینطور راه میرفتم و به آرزوی قشنگم فکر میکردم .

خودم رو پشت اون ماشین میدیدم که دارم میرونم و از مناظر اطرافم لذت میبرم .

من به آرزوم رسیدم ، ۲۴ سالم بود که اولین ماشینم رو خریدم .

بعدش اون رو فروختم ، دوباره یه ماشین بهتر خریدم . اونم بعد یه مدت فروختم .

بماند که باهاش چه مسافرتها رفتیم و چه لذتها بردیم ...  

یا دوست داشتم یه اطاق خیلی قشنگ با تجهیزات کامل داشتم .

اونم به راحتی بهش رسیدم . من به خیلی از آرزوهای بزرگ و کوچیکم رسیدم .

الان سطح آرزوی من خیلی تغییر کرده .

خودم رو غرق دریای نعمت های خداوندی میبینم

احساس میکنم به هرچی میخوام میتونم ازش بخوام و بهش برسم .

یه نور امیدی تو دلم پیدا شده ، مهم پیدا کردن این روزنه نور امید هست ...

روزنه ای که با یافتنش میشه به منبع اصلی این نور و فراوانی و شادی در زندگی دست یافت . 


برچسب‌ها: دلنوشته, علاقمندی ها, خاطرات, عقاید
+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۲/۰۱/۳۱ساعت 13:37  توسط بور و سفید  | 

 

 

سلام .

 

دو تا عکس از دوران کودکی و نوجوانیم پیدا کردم .

جالبه هاااا ! وقتی بعد از مدتها عکس کودکی خودتو ببینی !

حس خوبی نسبت به این عکسها دارم 

کاش اون زمان یکی بود از ما بیشتر عکس میگرفت  

یه عکس پیدا کردم ، عیده . سفره ی هفت سین پهن شده. عکسه خیلی پیام داره . تو تلویزیون قدیمی عکس امام (ره) نشون میده . یه عکس رنگ و رو رفته ی قدیمی . ولی برای من خیلی باارزشه . واسه عید میزارمش .

در ادامه مطلب عکسها رو ببینید . رمز نداره .  


برچسب‌ها: خاطرات, علاقمندی ها, کودکی و نوجوانی, عکس
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۱/۱۲/۰۹ساعت 19:38  توسط بور و سفید  | 

به نام خدا

جمال طبیعی انسان

  • رسول اکرم (ص) فرموده اند : بر شما باد که با خوب رویان نمکین صورت و مشگین چشم معاشرت نمایید.

منبع  : سفینه  ((ملح )) ص 546

  •  علی (ع) فرموده اند: روی زیبای مردم با ایمان ، عنایت نیکوی خداوند است.

منبع : غررالحکم ، ص379

  • رسول اکرم (ص) فرموده اند : خیر و خوبی را نزد خوب رویان جستجو کنید.

منبع : بحار 15، قسمت 2 ، ص26

  • رسول اکرم (ص) می فرمودند : که حضرت یوسف زیباترین  بود ، ولی من از او نمکین ترم.

منبع : سفینه  ((ملح )) ص 546

  • روزی علی (ع) به محضر پیغمبر اکرم شرفیاب شد ، قیافه ی جذّاب و صورت زیبایش به قدری جلوه داشت که پیغمبر فرمود چنین پنداشتم که ماه شب چهارده به من نزدیک شده است.

منبع : بحار 9 ،ص450

  • امام صادق (ع) فرمودند : مردی به خانه ی رسول اکرم آمد و درخواست ملاقات داشت. موقعیکه حضرت خواستند از حجره خارج شوند و به ملاقات آن مرد بروند به جای آیینه ، جلوی ظرف بزرگ آبی که در داخل اطاق بود ایستاند و سر و صورت خود را مرتّب کرند ، عایشه از مشاهده ی اینکار به عجب آمد، در مراجعت عرض کرد یا رسول الله چرا در موقع رفتن در برابر ظرف ایستادید و موی و روی خود را منظّم کردید : فرموند : عایشه ، خداوند دوست دارد که وقتی مسلمانی برای دیدار برادرش می رود خود را بسازد و خویشتن را برای ملاقات او بیاراید.

منبع : مکارم الاخلاق ،ص51

------------------------------------------------------------------------------------------------------

غذا و زیبایی

  •  امام صادق (ع) بچه ی زیبایی را دیدند ،فرمودند: شایسته است پدر این کودک در شب هم بستری میوه ی به خورده باشد.

منبع : مکارم الاخلاق ص88-86

  • در روایت دیگری درباره ی به فرمودند : این میوهرا به زنان باردار خود بخورانید اطفال شما را زیبا می کند.

منبع : مکارم الاخلاق ص88-86

  • رسول اکرم  (ص) فرمودند : به زن باردار در ماهی که در آن وضع حمل می کند خرما بدهید فرزند او بردبار و پرهیزکار خواهد شد.

منبع : مکارم الاخلاق ص88-86

(به نظر دانشمندان امروز غذاها در زیبایی صورت و توازن اندام و رنگ مو و چشم و خلاصه در تمام ساختمان کدک تأثیر دارد. اخبار و روایات اسلامی نیز در گذشته به این نکته توجه کامل داشته و درباره ی استفاده از غذاها و میوه ها و حبوبات و سبزیجات تعلیم لازم را به پیروان خود داده و به خصوص در بعضی ازروایات از زنان باردار اسم برده و استفاده از آن خوراکی ها را به آنان توصیه نموده است.)

------------------------------------------------------------------------------------------------------

زیبایی های معنوی

  • علی (ع) فرموده اند: امتیاز مرد به عقل او و جمال و زیباییش به مردانگی و فضائل اخلاقی او است.

منبع : غررالحکم ،ص759 و 54

  • حضرت امام حسن عسکری (ع) فرموده اند : زیبایی صورت ، جمال ظاهری انسان است و زیبایی عقل و فکر ، جمال باطنی او است.

منبع :بحار 1 ، ص32

  • امام صادق (ع) از جدّ گرامیش علی (ع) روایت کرده است که فرمود : خداوند جمیل است و جمال و زیبایی را دوست  دارد ، و همچنین دوست دارد که اثر نعمتهای خود را در مردم مشاهده فرماید. بدون تردید جمال در مورد خداوند بزرگ، به معنی زیبایی طبیعی یا تجمّل مصنوعی نیست، بلکه مراد از جمال الهی صفات جمالیه و کمالات معنوی است که در ذات لا یزال الهی  به نحو اتمّ و اکمل موجود است، او خیر مطلق ، کمال مطلق و جمال مطلق است و در ذات منزّه از عیب و نقصش ، چیزی جز کمال و جمال نیست : علم ، قدرت ، حلم ، جود ، وفای به عهد ، عیب پوشی، قبول عذر، عفو از گناهکار و عدل صفاتی است که حق تعالی برای خود برگزیده است ، این صفات جمیله پایه ی اساسی جمال معنوی است . خداوند دوست دارد که بندگانش نیز به این صفات پسندیده متّصف گردند و به زیبایی های معنوی مزیّن شوند.

منبع : کافی 6، ص438

------------------------------------------------------------------------------------------------------

آراستن و زیبایی

  • رسول اکرم درباره ی رنگ کردن مو فرموده اند : خضاب کنید که بر جوانی و زیبایی شما می افزاید.

منبع : مکارم الخلاق ، ص43

  • امام صادق (ع) فرموده اند : موقع روغن زدن موی سر ، بگو بارالها از تو درخواست زیبایی و زینت دارم.

منبع : مکارم الخلاق ،ص26

------------------------------------------------------------------------------------------------------

آراستن و زیبایی

  • امام باقر (ع) فرمود ند : که حضرت علیّ بن ابیطالب (ع) در ایّام خلافت با غلام خود قنبر برای معامله به بازار بزاز ها آمد ، به مرد کاسبی فرمودند دو لباس داری به من بفروشی؟ مرد کاسب عرض کرد بلی ای پیشوای مسلمین ، جنسی را که احتیاج داری نزد من است . حضرت وقتی متوجّه شدند که مرد کاسب او را شناخته  و به عنوان امیرالمؤمنین خطابش کرده است ، معامله نکرد و از دکّان او گذشت و مقابل بزّاز دیگری که جوان بود توقّف کرد و دو لباس خرید یکی را به سه درهم و دیگری را به دو درهم،پس به قنبر فرمودند : سه درهمی را تو بردار.عرض کرد مولای من شایسته تر آن است که شما لباس سه درهمی را بپوشی ، زیرا منبر می روی و با مردم سخن می گویی و باید لباس شما بهتر باشد، حضرت فرمودند تو جوانی و مانند سایر جوانان به تجمّل و زیبایی رغبت بسیار داری ، به علاوه من از خدای خود حیا می کنم که لباسم از تو بهتر باشد ، زیرا از پیغمبر اکرم (ص) شنیده ام درباره ی غلامان سفارش می فرمودند که به آنان همان لباسی را بپوشانید که خود می پوشید و همان غذا را بخورانید که خود می خورید. 

منبع :مستدرک 1 ، ص210

در این حدیث، سه نکته جلب توجه می کند :

اول آن که زمامداران در معاملات عادی نباید از مقام خود سوءاستفاده کنند . علی (ع) عملاً به مرد کاسب فهماندند : آن که می خواهد لباس بخرد یک فرد عادی مملکت به نام علیّ بن ابیطالب است، نه امیرالمؤمنین شخص اول کشور ، و چون حضرت را امیرالمؤمنین خطاب نموده بود با وی معامله نکرد.

دوم آنکه غلامان ، در آیین مقدّس اسلام به قدری مورد حمایت هستند که پیشوای مسلمین صریحاً توصیه فرموده اند : لباس و غذای آنان ، با لباس و غذای آقایان آنها یکسان باشد.

سوم آنکه اولیای گرامی اسلام از تمایل خود آرایی و تجمّل دوستی جوانان در حدود مصلحت حمایت می کنند، به همین جهت علی (ع) جامه ی بهتر را به قنبر دادند تا او را از پوشیدن آن لباس ، شادمان و مسرور کند، و بدین وسیله تمایل زیبا پسندیش را ارضاء نماید.

www.ez12.persianblog.ir


برچسب‌ها: احادیث, زیبایی, عقاید, علاقمندی ها
+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۱/۱۲/۰۴ساعت 0:44  توسط بور و سفید  | 

هرچی بیشتر به دوران کودکیم فکر میکنم خاطرات خوش اون زمان زنده میشه . هیچی نداشتیم ولی دلمون خوش بود ،هر روز کلی بازی میکردیم .بعدشم ساعت پنج بعداز ظهر کارتون میدیدیم .زمان ما فقط نیم ساعت کارتون داشت اونم بیست دقیقش خانم مجری صحبت میکردوبلاگ خط خطی های من یه مطلب در مورد کارتونای این زمان با دوران قبل نوشته بود منم حسابی تو حس اون دوران رفتم . یادمه من خانم مجری رو خیلی دوس داشتم ، یه بار گفتم دلم میخواد خانم مجری زنم بشه ‏ میگفتن دست بردار نمیشه که ... آخه خیلی مهربون بود ، خیلی با مهربونی با ما بچه های اون زمان صحبت میکرد میدونست که چقدر از کمبود امکانات داریم رنج میبریم یادش بخیر ‏!‏ من کارتون زیاد دوست داشتم ، اوایل کودکیم بولک و لولک رو خیلی میدیدم ، میگفتم بولک منم ، لولک هم خواهرمه چه دورانی داشتیم ... بیشتر از اون بعدش عاشق بچه های کوه آلپ شدم . تو اون کارتون دنی یه پسر ناز و کوچولو بود که بخاطر یه مجسمه ی چوبی که دوست خواهرش یعنی لوسین ساخته بود و میخواست ازش بگیره به ته دره سقوط کرده بود و پاش شکسته بود ‏!‏ بنظرم خیلی شخصیت دوست داشتنی داشت و منم خودمو جای اون تصور میکردم و خواهرم هم جای خواهرش ، ببین چه دنیای قشنگی داشتیم . پای دنی شکسته بود و دکترا گفته بودن هیچوقت پاش خوب نمیشه تا اینکه یه دکتر خوب تو یه شهر دیگه اونو عمل کرد و در آخر پاش خوب شد ‏ولی همیشه چشامون پر اشک میشد وقتی لوسین به عمد اینکار رو نکرده بود و خواهر دنی از اون ببعد باهاش حرف نمیزد ، لوسین بخاطر اینکارش خیلی منزوی شده بود و هر روز تو زمستون برفی به خونه ی پیرمرد مهربونی تو جنگل میرفت و با هم مجسمه ی چوبی میساختن ، خیلی زیبا نقاشی کرده بودن ... شاید میخواست از عذاب وجدان راحت بشه ولی خب برای خوب شدن پای دنی چه کارا که نکرد ‏!‏ کارتونهای اون زمان کم بودن ولی خیلی از کارتونهای الان بهتر بود ... بعدها بارپاپاپا هم قشنگ بود که به هرشکلی دلش میخواست در میومد . کارتون خانواده ی دکتر ارنست هم خیلی عالی بود ، داستانش از این قرار بود که یه خانواده تو یه جزیره گیر افتاده بودن که آقای دکتر ارنست و همسرش اومدن از چیز هایی که تو کشتی براشون باقی مونده بود کلیه ی وسایل و امکانات راحتیشون رو فراهم ساختن . خب فعلا کافیه ، شد بعدا میام تکمیلش میکنم .

 

بولک و لولک

 

بچه های کوه آلپ

بارپاپاپا

اینم خانواده ی دکتر ارنست .

  الان من بیشتر از هرچی به اخبار علاقه دارم . عاشق شبکه ی خبرم . هر روز اخبار پیشرفت و موفقیتهای کشورمون رو رصد میکنم . عشقم اینه .اومدم تمام کانالهای ماهواره هاتبرد رو قطع کردم و بجاش کانالهای ایران خودمون رو تنظیم کردم . اصلا اهل دیدن فیلم نیستم و بی اختیار وقتی فیلم داره کانال عوض میکنم . به بحث و مناظره هم زیاد علاقه دارم . برنامه ی دیروز امروز فردا یا گفتگوی ویزه ی خبری رو من هروقت باشه میبینم . سخنرانی های مذهبی رو هم خیلی دوس دارم . از ادمای سیاسی مذهبی حاج کاظم صدیقی رو خیلی دوست دارم . آقای ابوترابی فرد که نائب رئیس مجلسن . همیشه فکر میکنم اگه یه روز اینها رو ببینم دستشون رو میبوسم . خیلی دوستشون دارم .

ولی نمیدونم چرا از لاریجانی و سید احمد خاتمی زیادخوشم نمیاد . سید احمد خاتمی بسیار آدم تندیه . نه . اونو دوست ندارم . اصلا چرا من اینا رو دارم میگم ...   

از مداحان عزیز هم عاشق حاج رضا نبوی هستم . یه بار دعای کمیلش رو تو حرم امام رضا (ع) گوش دادم عاشقش شدم . هربار از تلویزیون کاراش رو پخش میکنه ظبط میکنم .

از سایتها هم هرروز به چند سایت خبری سر میزنم که یکیش خبرگزاری فارس هست . یکی دیگشم باشگاه خبرنگاران جوان  از یکی دو تا سایت شهرمون هم هرروز بادید میکنم . هر ساعت یا با موبایلم یا با کامپیوتر دائم بازدید میکنم .


برچسب‌ها: خاطرات, علاقمندی ها, عقاید, کودکی و جوانی
+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۱/۱۱/۲۰ساعت 22:55  توسط بور و سفید  | 

از اینهمه آرامش و آسایشی که دارم واقعاً خوشحالم .

 

کی میگه نباید همه جا داد بزنی ...

هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااییییییییییییی !

اگه یکی دلخواه تو زندگیم بیاد خوشبخت تر هم میشیم .

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای !

خیلیییییییییییی خووووووووووبه


 

دیوونه بازی خوبه . به کوری کسانی که نمیتونن ببینن .


برچسب‌ها: دلنوشته, علاقمندی ها, عقاید
+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۱/۱۱/۱۳ساعت 23:58  توسط بور و سفید  | 


برچسب‌ها: عکس, گل خونه, علاقمندی ها, عکس شخصی
+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۱/۰۸/۲۶ساعت 12:33  توسط بور و سفید  | 

این گل پائینی دیگه ‏!‏ همینکه عکسش رو این زیر انداختم ‏!‏ میبینید ‏!‏ فرق داره با بقیه ‏!‏ کمرنگ تره ‏!‏ تو ماه رمضون ، اوج گرمای جنوب کاشتمش ‏!‏ بیچاره بس که آفتاب بهش خورد مدتی پژمرده شد ، چندبار بارون تابستونی بهش خورد ، برگ کوچیکی زد ‏!‏ ولی دوباره رشدش متوقف شد ‏!‏ تا اینکه یک گل دیگه ‏!‏ همینکه تو پستای قبلی عکسش هست کنارش کاشتم ... بعد که یک گل دیگه اومد کنارش سریع چندشاخه اش برگ زد و غنچه داد ... این اولین گلش بود ‏!‏ برام جالب بود تا یه همدم پیدا کرد رشد کرد ... آدم هم اینطوریه ‏!‏ همدم نداشته باشه رشدش متوقف میشه :-‏‏(‏ 

 


برچسب‌ها: دلنوشته, گل خونه, علاقمندی ها, عکس
+ نوشته شده در  جمعه ۱۳۹۱/۰۸/۲۶ساعت 0:36  توسط بور و سفید  | 

خُکشله ؟ گوووووووود !


برچسب‌ها: گل خونه, علاقمندی ها, عکس شخصی
+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۱/۰۸/۲۱ساعت 19:24  توسط بور و سفید  | 

من دلم خواسته برم کنار دریا ، کنار اون آبی دریا ، وقتی نور خورشید میفته تو آب ، برق، برق میزنه ‏!‏ وقتی ماهی ها گروهی میان کنار ساحل ، نگاشون کنم ،،، اونجا با دوستان چادر بزنیم بشینیم ، چای درست کنیم ، ماهیگیری کنیم ، ظهر که شد بشینیم ماهی بخوریم ، عصر هم یه شنای جانانه تو آبهای خنک ،،، همیشه خوش نمیگذره ، باید چندتا چیز باهم جور باشه تا بهت خوش بگذره ، اینکه دغدغه ای نداشته باشی ‏!‏ دوستات همراهی کنن ‏!‏ هوا خوب باشه و اینکه خدا هم کمک کنه تا حسابی بهت بچسبه ‏!‏ نیست ؟ آخ که یه بار رفتیم خیلی حال داد ، صبح حرکت کردیم ، ظهر رفتیم رستوران ، بعدناهار و یه استراحت کوتاه دوباره رفتیم کنار ساحل ... اونجا بود که طاقت نیوردم ، دیدم هوا بسیار عالی و آب دریا هم آبی ... لباسامو در آوردم و پریدم تو آاااااب ، مگه کیف داشت ، شنا رو خوب نمیدونم ، دیدم یه پرنده ای روی یکی از صخره ها نشسته ‏!‏ رفتم طرفش ، چه حس خوبی بود ، دلم میخواست برم طرفش نااازش کنم ‏!‏ که پرنده پرواز کرد‏!‏ خیلی خوب بود . یه بار رفتیم شب رفتیم تو پارک کنار دریا ، چادر زدیم ، شب یه کباب خیلی باحال درست کردیم ، به قصد کش خوردیم ، بعدشم تو چادر خوابیدیم ، صبح دیدیم همه ی اون آب ها غیب شده ‏!‏ نگو  جذر شده بود ‏!‏ ولی خوب بود دوباره دلم خواسته برم ‏!‏ خدا خودش کمک کنه ‏!‏

عکسهایی از ساحل اوکیناوای ژاپن


برچسب‌ها: دلنوشته, کنار دریا, عقاید, علاقمندی ها
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۱/۰۸/۱۶ساعت 15:7  توسط بور و سفید  | 

همون گلی که درباره اش گفتم . این دومین گلش هست .

داره بهتر میشه ! این یکی پرپشت تره .                                                                                                                                                                                      

مصحف روی تو و ‏*‏‏*‏‏*‏ چشم گنهکار من 

گر بپسندی مرا ، ناز به عالم کن 

 ور بفروشی مرا *** کیست خریدار من  


برچسب‌ها: گل خونه, علاقمندی ها
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۱/۰۸/۱۱ساعت 6:47  توسط بور و سفید  | 


برچسب‌ها: علاقمندی ها, گل خونه, عکس شخصی
+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۱/۰۷/۳۰ساعت 12:0  توسط بور و سفید  | 

صبح جمعه یکی از برنامه های شبکه استانی بنام : ارتفاع امید رو میدیدم، مستندی بود ، که از تلاش یک مرد کرد در آباد کردن ارتفاعات یکی از کوههای اطراف روستاشون به نمایش کشیده بود ، واقعا جای سرسبز و خوبی بود ،  بنده های خدا خیلی زحمت میکشیدن، خاک حاصلخیز رو تا بالای کوه میبردن برای کاشت نهال انگور ... اون مرد یه دختری هم داشت که بهش کمک میکرد ... دخترش از اون تیپ دخترایی بود که من میپسندم ... ماشالله ، چه دختری بود ‏!‏ آروووم ، ظریف ، زیبا ... روشن ، تو اون لباس قرمز گلدار زیبا ، مثل ماه میدرخشید ... تو دل خودم گفتم : دختر خوشگل و نجیب و زیبا ، کار میکنه وگرنه اگه از این دخترای زشت بداخلاق امروزی بودن یه ذره حاضر نمیشدن ... با چه رنجی پدرش گالن آب رو از رودخونه آب میکرد و رو دوشش میگذاشت و تا بالای کوه میبرد ... دخترش همینطور درحال پخش کردن اون خاکها بود ... خیلی خسته میشد و نفس میزد . ظهر که شد پدر و دختر مشغول خوندن نماز شدن ... اونم چه نمازی ‏!‏ خیلی زیبا بود ، چون اهل تسنن بودن دست بسته نماز میخوندن و دخترش هم با اون لباس زیبا بدون چادر نماز ‏!‏ ... از خدا خواستم یکی از این نمونه دخترای خوب که میخوام بهم بده ، وقتی بهش فکر میکردم چنین دختری نصیب من بشه ، واقعا باید سرم رو سجده ی شکر بزارم به شکرانه ی این نعمت بزرگ . 


برچسب‌ها: دلنوشته, علاقمندی ها, عقاید
+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۹۱/۰۷/۲۲ساعت 20:18  توسط بور و سفید  | 

بالحمدالله بخیر گذشت ...

 

سه شنبه عملش کردیم و پنج شنبه از بیمارستان مرخص شدیم ...

مادر تو زندگی یه چیز دیگه است .

من که نمیتونم درد و ناراحتیشو ببینم ...

از خدا میخوام تا ظهور امام زمان (عج) سالم و سلامت باشه . ،                                                                                             از کسانی که ابراز همدردی کردند، ممنونم


برچسب‌ها: دلنوشته, علاقمندی ها, خاطرات, عقاید
+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۱/۰۵/۰۸ساعت 0:14  توسط بور و سفید  | 

مادرم رفته مسجد ، پاش پیچ خورده افتاده ...

 

عکس گرفته ، دکتر گفته باید دستش عمل بشه ...

----------------------------------------------------

آخ که نمیدونید چقدر داغونم ...

آخه بگو چیکار داری وقتی نمیتونی میری مسجد ...

-----------------------------------------

من از ظرفا گرفته تا لباسای خودم و کارای خونه رو انجام میدم

 تا یوقت خدایی نکرده اتفاقی براش نیفته ...

که میبینیم حالا ....

 


برچسب‌ها: دلنوشته, خاطرات, علاقمندی ها
+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۱/۰۵/۰۱ساعت 13:3  توسط بور و سفید  | 

 

دلایل علاقتون به بور و سفید بگید و منظورتون رو از ساخت این وبلاگ بفرمائید :

بور و سفید : بنام خداوند خالق زیبائیها ... از سال 79 تصمیم داشتم ازدواج کنم تا زندگی پاکی داشته باشم و در کنار همسر و خونواده به آرامش برسم ، همچنین نیازهای عاطفی و جنسی به طریقه ی درستش ارضاء بشه ! هدفم از ساختن این وبلاگ صرفاً گفتن حرفای دلمه ... وقتی با شور و اشتیاق از اون چیزی که میخوام حرف میزنم آروم میشم . نظرات دوستان رو هم میدونم .

ـ ازدواج کردید ؟

بور و سفید : بله ، ازدواج کردم

ـ پس چرا جدا شدید ؟

بور و سفید :  چی بگم والله ، بهش علاقه نداشتم .

ـ چرا انتخابش کردید ؟

بور و سفید : فکر میکردم میتونه اون کسی که میخوام باشه ...  همچنین میگفتن علاقه باید بوجود بیاد . ثانیاً وقتی به خواستگاریش رفتم باحرفاش دیدم رو نسبت بهش حسابی تغییر داد . اینقدر خوب صحبت کرد ... آه  

ـ یعنی تو مدتی که عقد بودید هیچ علاقه ای بهش پیدا نکردید ؟

بور و سفید ؟ باور میکنید بگم هیچ علاقه ای ، طوری که روزی که  از هم جدا شدیم آنقدر خوشحال بودم .

ـ پس مشخصه نتونستید تفاهمی بین خودتون ایجاد کنید و از اینکه با اون بودید حسابی در رنج و عذاب بودین

بور و سفید : کاملاً همینطوره که میگید ، من دلم میخواست همسرم سفید باشه ، مهربون و آروم باشه ، که متأسفانه هیچ کدوم از اینها نبود .

ـ شما که دوست داشتید همسرتون سفید و بور باشه ، پس چرا اونو انتخاب کردید اونکه سبزه تند بود ! اون که تقصیری نداشته !

بور و سفید : ملاک بور و سفید بودن اونموقع بطور قطع در نظرم نبود ! دوست داشتم روشن باشه ،


برچسب‌ها: مصاحبه بور و سفید, عقاید, علاقمندی ها
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۹۰/۰۶/۰۷ساعت 19:34  توسط بور و سفید  | 

بین میوه ها لیمو شیرین رو ترجیح میدم ، چون هم شیرینه و هم خوردنش راحته

واسه سرما خوردگی هم خیلی خوبه ...

                         --- اما اونشب لیمو شیرین نبود ---

مردد بودم چی بردارم که با تعجب دیدم یه لیموشیرین زیر میز قایم شده !

پیش خودم فکر کردم ببین ، خدا اگه چیزی بخواد بهت بده ، خواهد داد !

اون لیمو شیرین رفته بود زیر میز قایم شده بود و از دیدها نهان ، تا قسمت من بشه

 


برچسب‌ها: خاطرات, میوه, عقاید, علاقمندی ها
+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۸۹/۱۱/۱۷ساعت 12:48  توسط بور و سفید  | 

نمیدونم دیگه چی بنویسم ، یه حسی آزارم میده از اینجا نوشتن ! یه حسی که دیگران نوشته هامو میخونن و میگن ! این هنوز مورد دلخواهشو پیدا نکرده ؟! هرچند کاری به حرف دیگران ندارم ، اما خوشم نمیاد تحقیر بشم ! میدونین چیه ؟! من دارم تاوان اشتباه گذشتمو پس میدم ! خدا بخواد این ماه دیگه مهریه قبلی تموم میشه ! میتونم بیشتر به مورد دلخواهم فکر کنم ! یخورده سرد شدم ، چه روزای سختی بودن وقتی هنوز کسی رو انتخاب نکرده بودم ! با خودم میگفتم این محرمم گذشت , امسالم گذشت و ماهنوز مجردیم ! الان که اینطوری شده و از هم جدا شدیم ، تحمل تنهایی و مجردی خیلی برام راحته ! چون میدونم اگه خدایی نکرده بخواد اینبار اشتباه بشه ... وای که دیگه اصلاً نمیخام کسی در این مورد حرفی بزنه ! از فکرشم خیلی آشفته و نگران میشم ! فقط خدا کنه اینبار یه مورد خوبی نصیبم بشه ! حال باز دوباره خانواده اصرار میکنن که یه بار دیگه اقدام کنم ! میگن همه که مثل همدیگه نیستن ! شاید اینبار بهتر باشه ! اما من خودم میدونم چی میخوام و حاضر نیستم دوباره خطر کنم . متأسفانه تو شهر خودمون مورد دلخواهم خیلی کمیابه و باید از اون شانسا بیارم ... خدایا ! خودت کمکم کن اینبار به آرزوم برسم ! شما هم دعا کنید برام ... محتاج دعای خیرتون هستم .


برچسب‌ها: دلنوشته, علاقمندی ها, عقاید, دعا
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۸۹/۱۰/۲۱ساعت 11:0  توسط بور و سفید  | 

امروز که وارد وبلاگم شدم دیدم قالب وبلاگمو عوض کردن و آبی گذاشتن هرچی کد تو وبلاگم گذاشته بودم واسه نمایش امار و هرچی با دقت و وسواس انتخاب کرده بودم ! همه رو پاک کردن!

فک میکنم بخاطر لوگوی محرم که رو تبلیغ سایت بلاگفا زده بودم اینکارو کردن ! یعنی نمیتونستن پیام بزارن که حذفش کنم ؟؟؟؟!!!!!!!!!! دیگه هیچ جا نمیشه اعتماد کرد ! این کارشون خیلی بد بود خیلی .......


برچسب‌ها: دلنوشته, علاقمندی ها, عقاید
+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۳۸۹/۰۹/۱۵ساعت 8:52  توسط بور و سفید  | 

 

                                 

دلم میخاست یه کت تک شیک داشتم !

پارسال رفتم ، دوتا انتخاب کردم ! اما هیچکدومو نخریدم !

پشیمون شدم ! کاش گرفته بودم !

اما امسال مادرم بهم گفت یه کت و شلوار نو داریم ببین به دردت میخوره !

نگاه کردم دیدم رنگش خیلی عالیه ! جنسش هم حرف نداره !

وقتی پوشیدم دیدم فیت تن خودمه !

انگار واسه من دوخته بودند ! اما یکم مدلش قدیمی بود !  

شلوار هم یکم بزرگ بود ! که مدلش و بلندی شلوارش، خواهرم واسم درس کرد ...

الان شده بهترین کت شلوار که اگه تمام بازار رو میگشتم مثلش رو پیدا نمیکردم !

داشتم به این فکر میکردم! کاش در مورد زن هم یکی از این شانسا بیارم ! 

یکی بی دردسر نصیبم بشه ،  همونی باشه که میخام !


برچسب‌ها: عقاید, علاقمندی ها
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۸۹/۰۹/۰۳ساعت 17:13  توسط بور و سفید  | 

 

موردی که من دنبالش هستم ! دختریه بور و سفید ـ نجیب ـ چادری

ساده اس ـ  بدون آرایش زیبایی خودش داره ! بی رنگ و ریائه ! شلوغ نیست ! خیلی آروم و مهربونه ...

دنبال چشم و همچشمی نیس ! دنبال یه زندگی آروم ، سالم و محبت آمیزه !

اصلاً اهل اصراف نیست ! برنامه هامون رو طوری تنظیم میکنه تا با درآمد من جور در بیاد !

اهل مطالعه اس و از یادگیری مطالب ، بهترین استفاده رو میکنه و تو تمام امور زندگیمون به کار میگیره !

دنبال آرامشه ! برنامه های مذهبیش باعث آرامش خودش و منه ...

و من این صفاتش رو خیلی دوست دارم ! 

 


برچسب‌ها: عقاید, علاقمندی ها
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۸۹/۰۹/۰۳ساعت 12:29  توسط بور و سفید  | 

یه روز که تهران بودم ، با دوستام تصمیم گرفتیم بریم نمایشگاه بین المللی کتاب ...

اونجا کنار مصلی امام خمینی یه رستوران بود که فقط قورمه سبزی سرو میکرد ....

همینطور که نشسته بودم تا غذا رو بیارن ، دیدم یه دختری اومد بور و سفید ...

---- همونی بود که میخواستم ----

کم سن بنظر میرسید ... چادری هم بود ... نجابت از چهره اش میبارید ...

وااااااااای خدا ، همونی بود که دلم میخاست ...

شما بودید چیکار میکردید ... تو شهری که کسی به کسی نیست!

شما بودیدمیرفتید دنبالش ؟!

بعضی وقتا که یاد اون صحنه میفتم با خودم میگم کاش دنبالش رفته بودم ...


برچسب‌ها: دلنوشته, پسندیدن, عقاید, خاطرات
+ نوشته شده در  شنبه ۱۳۸۹/۰۵/۳۰ساعت 17:40  توسط بور و سفید  | 





این عکس رو از سایت فیس بوک گرفتم ... اسمش جولیه یه دختر آمریکایی ... از سادگیش و موهای طلائیش خیلی خوشم اومد ... خیلی نازه ...



برچسب‌ها: بور و سفید, علاقمندی ها, عکس, پسندیدن
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۸۹/۰۵/۲۷ساعت 12:32  توسط بور و سفید  | 

سلام

دوسال پیش عقد کردم ... همیشه تو ذهنم برای ازدواج دختر بور و سفید با اون مشخصه هایی که تو ذهنم بود میخاست ... اما به عقدی تن دادم که متأسفانه برعکس آرزوهام بود ... با مشکلات خیلی فراوونی روبرو شدم که اصل کاریش این بود که بهش علاقمند نشدم ... حالا بماند که چرا انتخابش کردم ... سعی میکنم در پستای بعدی بیشتر توضیح بدم ... انسان جایز الخطائه و گرفتار اشتباه میشه ...

از نظر من دختری بور و سفید میتونه نیازای منو ارضاء کنه ، وقتی باهاشم احساس آرامش کنم ... این احساس رو خدا در درونم قرار داده و نمیدونم چرا این حس رو به هیچ یک از دخترای مومشکی و اینا ندارم ...


برچسب‌ها: دلنوشته, علاقمندی ها, عقاید, خاطرات
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۸۹/۰۵/۲۷ساعت 12:12  توسط بور و سفید  |