نمیدونم دیگه چی بنویسم ، یه حسی آزارم میده از اینجا نوشتن ! یه حسی که دیگران نوشته هامو میخونن و میگن ! این هنوز مورد دلخواهشو پیدا نکرده ؟! هرچند کاری به حرف دیگران ندارم ، اما خوشم نمیاد تحقیر بشم ! میدونین چیه ؟! من دارم تاوان اشتباه گذشتمو پس میدم ! خدا بخواد این ماه دیگه مهریه قبلی تموم میشه ! میتونم بیشتر به مورد دلخواهم فکر کنم ! یخورده سرد شدم ، چه روزای سختی بودن وقتی هنوز کسی رو انتخاب نکرده بودم ! با خودم میگفتم این محرمم گذشت , امسالم گذشت و ماهنوز مجردیم ! الان که اینطوری شده و از هم جدا شدیم ، تحمل تنهایی و مجردی خیلی برام راحته ! چون میدونم اگه خدایی نکرده بخواد اینبار اشتباه بشه ... وای که دیگه اصلاً نمیخام کسی در این مورد حرفی بزنه ! از فکرشم خیلی آشفته و نگران میشم ! فقط خدا کنه اینبار یه مورد خوبی نصیبم بشه ! حال باز دوباره خانواده اصرار میکنن که یه بار دیگه اقدام کنم ! میگن همه که مثل همدیگه نیستن ! شاید اینبار بهتر باشه ! اما من خودم میدونم چی میخوام و حاضر نیستم دوباره خطر کنم . متأسفانه تو شهر خودمون مورد دلخواهم خیلی کمیابه و باید از اون شانسا بیارم ... خدایا ! خودت کمکم کن اینبار به آرزوم برسم ! شما هم دعا کنید برام ... محتاج دعای خیرتون هستم .


برچسب‌ها: دلنوشته, علاقمندی ها, عقاید, دعا
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۸۹/۱۰/۲۱ساعت 11:0  توسط بور و سفید  |