از کجا شروع کنم ؛ بقدری امتحان دیروز سخت بود که هروقت بهش فکر میکنم یه دلشوره شدیدی میگیرم ، خلاصه اینکه تو شوکم ! نمیخوام بهش فکر کنم ؛ بصورت آنلاین برگزار شد ، تجربه اولم بود که امتحانی رو بصورت آنلاین بدم ، سرساعت تونستیم وارد قسمت سوالها بشیم و جواب بدیم ، ابزارهایی مثل ماشین حساب و برگ یادداشت رو هم تو قسمت خودش داشت ، یعنی روش کلیک میکردی میومد، جوابهای درست رو باید تیک میزدی ، اگر سوالی رو نمیدونستی یا شک داشتی رو میتونستی ستاره دار کنی تا بعدا یادت باشه جواب ندادی و در آخر هم پایان آزمون رو بزنی ! ساعتی هم داشت که وقتی کلیک میکردی بهت میگفت چنددقیقه تا پایان امتحان مونده و استرس و دلشوره ات رو بیشتر میکرد ، و در نهایت وقتی زمان تموم میشد همه چی بسته میشد و فرصت ازت گرفته میشد ، خودم رو آماده کرده بودم که این امتحان رو به بهترین نحو بدم ، نمیخواستم باحداقل نمره فقط قبول بشم ، چون میانترم رو از شش پنج و نیم گرفته بودم ، خیلی خوندم ، نمونه سوالها رو مرور کردم ، کتاب رو چندبار حوندم ولی چی بهشون نگم اینقدر سوالها سخت بود که به سختی میشد جواب داد ، اونم با تردید ، اقتصاد بود ، بیشتر مساله داده بودن اونم چه مساله هایی ! خلاصه نمیدونم چطور بگم که چقدر سخت بود ، اینهمه بیخوابی، اینهمه وقت گذاشتن ، حالا اگه نمره بیارم خیلی شانس آوردم چه برسه به نمره خوب ... چند روز قبلش یه امتحان دیگه داشتیم اونم میانترم رو کامل گرفته بودم ، خیلی خوب خوندم و ازش راضیم ولی این یکی نمیدونم چی شد و چرا اینقدر سوالها رو پیچونده بودن و سخت ، که با خودم گفتم همه چی رو میزارم کنار؛ یعنی اینقدر دلسرد کننده بود ! پناه بر خدا ، هرچی خیره پیش میاد ! دارم به خودم دلداری میدم
برچسبها:
امتحان,
دلنوشته
+
نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۲/۰۳/۱۴ساعت 6:48  توسط بور و سفید
|