سلام علیکم ، خدمت همه ی برادرانی که وبلاگ من رو میخونن سلام عرض میکنم ، و میگم هیچکی نمیتونه تصمیش رو همینطوری و بانگاه به دیگران بگیره ‏!‏ شاید خیلی از دوستان مشکل من رو داشته باشند ، ولی جدایی همینطوری نیست که کسی بخواد الکی از همسرش جدابشه ‏!‏ هرتصمیم نادرستی عواقبی برجای میگذاره که شاید قابل جبران نباشه ‏!‏ تصصمیمها باید باتوکل بر خدا گرفته بشه ، نه از روی هوا و هوس ‏!‏ منی که میبینید از ظاهر همسرم راضی نبودم و ازش جدا شدم ، صرفا فقط بخاطر ظاهر نبوده ‏!‏ درسته خیلی تاثیرگذار بوده ولی اخلاق و محبت و مطیع بودن هم خیلی تاثیرگذار بوده ، مخصوصا مطیع بودن که اگه از این نظرها خوب بود کارمون هیچوقت به جدایی نمیکشید ‏!‏ چون من ظاهرش رو که دیده بودم و بیشتر رو اخلاق و معنویاتش حساب کرده بودم که متاسفانه هیچ ... بنظرم محبت خیلی تاثیرگذاره و صرفا بور و سفید بودن خوشبختی نمیاره ‏!‏ چیزهایی مثل مطیع بودن ، همسطح بودن ، خوش اخلاقی ... من بعدا به این نتیجه رسیدم که اولا یکی باید باشه که اول از همه ظاهرش کاملا به دلم بشینه ، ثانیا در این مواردی که گفتم ، محبت و اخلاق و همسطح باشیم ، الان هم در هرحالی وجدانم رو قاضی میکنم ، چه وقتهایی که به مرگ فکر میکنم ، تو غصالخونه ، در هرحال ... میبینم تصمیم درستی گرفتم و زندگی اونطوری امکان نداشت ، طلاق هرچند خیلی بده ولی در یک صورت حلال هست ، بخاطر اینهاست ... خیلی حرفها هست ، باید زجرکشیده باشی از دست یکی تا بدونی طلاق چه معنی میده ‏!‏ من خیلی حرفها رو دلم میخواد اینجا بنویسم و برای آدمای خودش خیلی معنا و مفهوم داره ، واسه کسانی که در جریان زندگی هستند ولی این حرفهای من ممکنه از نظر خیلیهای دیگه بی معنی و مفهوم باشه . در ضمن ما از اولش محبتی بینمون نبود ، اینطوری نبود که حالا بگید اول زندگیمون با هم خوب بودیم ، بعد بتدریج از همدیگه زده شدیم و دیگه به هم علاقه ای نداشتیم ... بعله ، انقدر حرف هست که از هر زوایه ای صحبت میکنی زوایای دیگه پنهان مونده و نتونستی در موردش صحبت کنی تا حرف دلت رو گفته باشی و بدونن چه غمها و غصه ها که تحمل نکردی تا ازش جدا شدی ‏!‏ مگه همینطوریه ‏؟ الان که من رو میبینید به آرامش رسیدم رضای خدا رو هم درنظر گرفتم و تاجایی که میتونستم سعی خودم رو کردم ‏!‏ دیگه نمیشد ، اگر اینطور نبود الان عذاب وجدان داشتم ، حرفای خیلی زیادی هست که فعلا مجالش نیست و به وقتش یعنی هروقت مطالب رو جمع بندی کردم مینویسم ، امروز با یکی از دوستان میخوائیم برای ناهار بریم کوه ‏!‏ 

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۱/۰۸/۲۵ساعت 7:20  توسط بور و سفید  |